نورهای ایمان

نورهای ایمان در سایه معرفت و عمل به معارف الهی در باطن انسان رسوخ می کند...

نورهای ایمان

نورهای ایمان در سایه معرفت و عمل به معارف الهی در باطن انسان رسوخ می کند...

نورهای ایمان

خدایا مرا از لابلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود مقدس ترا ببینم و جمال زیبای ترا مشاهده کنم. به من دیده عبرت بین بده تا ناچیزی خود را ببینم و غفلت و جلال ترا به راستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۵ مرداد ۹۵، ۱۲:۵۰ - مداد رنگی
    چه جالب

۵ مطلب با موضوع «پیام های دعایی» ثبت شده است

بعضی ها  فکر می کنند همه چیز تو پول خلاصه شده و هر کی نداره بی چاره است ولی کم نیستند آدم های پولداری که بیرونش مردم روکشته و داخلش  خودش رو ، با این که ، از مال دنیا چیزی کم نداره ولی یه ذره تو زندگی اش آرامش نداره چون حرص و طمع بی چاره اش کرده ، وجودش پر از نیازه ، پولش هست ولی  اونو بی نیاز نمی کنه ، با این حال عده ایی هم هستند که از ظاهر دنیا چیز زیادی نصیبشون نشده ولی انگار واقعاً ثروتمندترین آدم ها هستند، تو بگو یه ذره کمبود تو زندگی اش احساس کنه ، نمی کنه...

می خوای این طور زندگی کردن رو یاد بگیری پای مکتب اهل بیت زانو بزن و گوش کن که امام کاظم علیه السلام فرموند:

یَا هِشَامُ، مَنْ‏ أَرَادَ الْغِنى‏  بِلَا مَالٍ‏، وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ‏ مِنَ‏ الْحَسَدِ، وَ السَّلامَةَ فِی الدِّینِ، فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَى اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَهُ؛ فَمَنْ عَقَلَ، قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ، وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ، اسْتَغْنَى‏، وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ، لَمْ یُدْرِکِ الْغِنى‏ أَبَداً.(1)

ای هشام اگر کسی بی نیازیِ بدون مال، و راحتیِ جان از حسد، و سلامت و استواری در دین را آرزومند است، به سوی خدای خود تضرع کند و از او بخواهد تا عقلش را کامل گرداند چرا که عاقل، به آنچه که او را کافیست، قناعت می کند، و کسی به داشته ی خود قانع باشد، بی نیاز گشته ولی کسی که به حد کفایت قانع نشود، هرگز بی نیازی را درک نخواهد کرد.

همچنین امام صادق علیه السلام فرموده اند:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام، قَالَ: قَالَ لِرَجُلٍ‏: «اقْنَعْ‏ بِمَا قَسَمَ‏ اللَّهُ‏ لَکَ‏، وَ لَا تَنْظُرْ إِلى‏ مَا عِنْدَ غَیْرِکَ، وَ لَا تَتَمَنَّ مَا لَسْتَ نَائِلَهُ، فَإِنَّهُ‏  مَنْ قَنِعَ شَبِعَ، وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ لَمْ یَشْبَعْ، وَ خُذْ حَظَّکَ مِنْ آخِرَتِکَ».(2)

امام صادق علیه السّلام به مردى فرمودند: به آنچه خداوند روزیت کرده قانع باش و به آنچه در نزد دیگران است چشم ندوز، و آنچه را دسترسى به آن ندارى آرزو مکن، زیرا هر کس قناعت کند سیر گردد، و هر که قناعت نکند سیر نگردد، و بهره خویش را از آخرت خود برگیر.

اهل قناعت هرگز چشم به دست دیگران ندارند بلکه دائماً به خداوند توکل دارند و می دونند که تقدیر الهی براساس مصلحت ها رقم زده می شه و خداوند روزی هر کسی رو متناسب با خودش قرار داده که گاهی ما این مصالح رو درک نمی کنیم؛

مثل بچه 2ساله ای که با اصرار از پدرش قند می خواد ولی پدر می دونه که الآن قند به مصلحتش نیست...

 

  • مرد بارانی

روزی پیرمردی به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شرفیاب شد. پیرمرد با گریه و زاری عرضه داشت : یا رسول اللّه ! من پسرم را بزرگ کردم و هزاران رنج و زحمت برایش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را کمک کردم تا آن که مستقلّ و خودکفا گردید، ولی امروز که من ضعیف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستی خود را از دست داده ام ، او از هر گونه کمکی به من دریغ می کند و حتّی لقمه نانی هم به من نمی دهد. حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله خطاب به فرزند کرد و فرمود: تو در این مورد چه جوابی داری ؟ گفت : یا رسول اللّه ! من چیزی زاید بر مخارج خود و عائله ام ندارم . حضرت به پدر فرمود: اکنون چه می گوئی ؟

  • مرد بارانی

در کشتی های بادبانی، بهترین ناخدا کسی است که از تمام موقعیت های اطراف خود ،بهترین بهره رو ببره؛ اگر یک نسیمی بوزد و ناخدا غافل باشه، شاید تا مدتها از رسیدن به مقصد جا بمونه تا شاید نسیمی دیگر وزیدن بگیره...

  • مرد بارانی

پرده ی اول: پدر و مادرها برای اینکه مزه غذا رو به بچه شون بچشونن یه ذره از اون غذا رو توی دهن بچه میزارن تا مزمزه کنه مثلاً یه تکه نون رو توی آبگوشت می زنن و دهان بچه میذارن تا مزه غذا رو بچشه و بچه از اون یه ذره مزه غذا، لذت زیاد می بره...

پرده ی دوم: همین بچه وقتی بزرگتر می شه اون لذت عظیم رو از اون مقدار کم مزه ی غذا اصلاً درک نمی کنه و تا یه دل سیر غذا نخوره لذت نمی بره...

پرده سوم:

  • مرد بارانی

من از این نفس از این بی سر پا خسته شدم

خودم از دست خودم آه خدا خسته شدم

 

اینکه هر روز بیایم تو مرا عفو کنی

بروم باز خطا پشت خطا خسته شدم

 

من از این چشم که جز تو همه را می بیند

از همین کوری و این منظره ها خسته شدم

 

به همه وعدۀ جبران محبت دادم

جز تو ای خوب... از این رسم وفا خسته شدم

 

لا اقل کاش دمی شکر گذارت بودم

من از این لال زبانی به خدا خسته شدم

 

ای که ناگفته همه حاجت ما را دادی

قسمتم کن بروم کرببلا خسته شدم

 

شاعر : موسی علیمرادی

 

 

یَا رَبِّ إِنَّکَ تَدْعُونِی فَأُوَلِّی عَنْکَ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَیَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَیْکَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَیَّ فَلا أَقْبَلُ مِنْکَ کَأَنَّ لِیَ التَّطَوُّلَ عَلَیْک

اى پروردگار من، تو مرا می خوانى، و من از تو روى می گردانم، و با من دوستى مى ورزى و من با تو دشمنى می کنم، به من محبّت مى نماى و از تو نمى پذیرم، گویا مرا بر تو منّت است

فرازی از دعای افتتاح

  • مرد بارانی