بی حساب وارد بهشت شو...
۲۴
خرداد
یارب ز شراب عشق سرمستم کن
یک باره به بند عشق پا بستم کن
در هر چه نه عشق است تهیدستم کن
درعشق خودت نیست کن وهستم کن
- ۰ نظر
- ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۹
- ۳۷۲ نمایش
یارب ز شراب عشق سرمستم کن
یک باره به بند عشق پا بستم کن
در هر چه نه عشق است تهیدستم کن
درعشق خودت نیست کن وهستم کن
روزی پیرمردی به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شرفیاب شد. پیرمرد با گریه و زاری عرضه داشت : یا رسول اللّه ! من پسرم را بزرگ کردم و هزاران رنج و زحمت برایش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را کمک کردم تا آن که مستقلّ و خودکفا گردید، ولی امروز که من ضعیف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستی خود را از دست داده ام ، او از هر گونه کمکی به من دریغ می کند و حتّی لقمه نانی هم به من نمی دهد. حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله خطاب به فرزند کرد و فرمود: تو در این مورد چه جوابی داری ؟ گفت : یا رسول اللّه ! من چیزی زاید بر مخارج خود و عائله ام ندارم . حضرت به پدر فرمود: اکنون چه می گوئی ؟