دوباره شروع کن...
- ۱۳ نظر
- ۲۸ تیر ۹۵ ، ۱۱:۱۵
- ۹۲۵ نمایش
دوستان من، چقدر شما در عمر شریفتان دعوت به کارهای خوب معمولی شدهاید؟ من به تمام آنها مظنون هستم، من به تمام دعوتهای اخلاقیای که نه برای فداکاریِ برای خداست مشکوک هستم. آنها سپری است که جهاد را از کار میاندازد، آنها دفاع مذبوحانهای هستند برای اینکه انسان در جامعۀ ایمانی نفاقش برملاء نشود.
خودتان را معطل نکنید فدایتان بشوم. یکوقت به جهاد و فداکاری در راه خدا نه نگویید و به بقیۀ خوبیها بله! یکوقت عبادت خودتان را مانند جهاد مجاهدان در راه خدا نبینید. بعضیها در محضر پروردگار عالم به خودارضایی معنوی میپردازند. اتفاقاً این علائمی هم دارد ها! خودارضایی معنوی علائمی دارد. یکی از علائمش این است که طبق آداب انجام نمیدهد. یکی از علائمش این است که طبق عادت انجام میدهد. یکی از علائمش این است که کار واجبتر برایش پیش بیاید عبادتش را قطع نمیکند. یکی از علائمش این است که به برادران عابدش کمتر احترام میگذارد تا به عبادت خودش.
عابدی در بنیاسرائیل داشت نماز(مستحبی) میخواند، بچهها مقابل او مرغی را داشتند پَر میکَندند با شکنجه میکُشتند، زندهزنده، آن مرغ هم جیغ و داد میکرد، خب درد میکشید، آقا مرغ را میخواهی بخوری ذبحش کن. میخواست برود کمک کند نرفت. این روایت است که برای شما میگویم. بعد نمازش را ادامه داد حالا مرغی است دیگر. زمین دهن باز کرد او را در عذاب فرو برد. در روایت هست تا الآن که من با شما سخن میگویم امام میفرماید که او در قعر عذاب در حال فرو رفتن است.
وایستاده برای من نماز میخواند! جان یک جانداری است اگرچه حیوان، نابجا داشت شکنجه میشد، نمازت را ول نکردی بروی او را نجاتش بدهی؟! بازی در آوردی برای من!
حالا ببینید نمازخوانهایی که فریاد مظلوم، دلشان را تکان نمیدهد. شما دیگر به اوج عرفان که برسید قلههایی میبینید مثل حضرت آیت الله العظمی بهجت. آقازادۀشان میفرمودند که یک انفجار در بغداد که رخ میداد، کلمۀ بغداد را هم استفاده کرد. حالا بغداد نه کنار حرم معصومین، نه کشتههایی از مدافعین حرم. یک انفجار در بغداد که رخ میداد آقا تا دو سه روز حالش بد بود. هی گاهی میگفت ببین همینجور راحت آدم میکشتند. به غزه حمله کرده بودند! غزه که مذهبشان معلوم است چیست. سر درس خارج، اول آن حملۀ به غزه فرموده بودند هر کی هر چقدر میتواند کمک بکند به اینها. و بعد روز دهم فرموده بودند که اسرائیل سیلیای خورد، زمینیای خورد که دیگر بلندشدنی نیست. دلش آنجا بود اصلاً.
آقا شما کجا؟ غزه کجا؟ آنجا امامزادهای هم نیست، حرمی هم نیست، آنها از خانۀ خودشان دارند دفاع میکنند نه حرم اهلبیت. بله خب آقای بهجت هم عارف هستند، این روایتها را خواندند که آن زاهد به قعر عذاب فرو رفت مستقیم وقتی که دید مرغی را مقابل او سر میکَنند از خودشان عکسالعملی نشان نداد.
شاخص اینکه آدم به خدا نزدیکتر شده باشد این است که نسبت به انسانها دلسوزتر شده باشد. اشتباه میکنند فکر میکنند بعضیها باید درس انقلابیگری در کنار درس دین داد! مگر درس دین چیزی جز انقلابیگری است؟ اشتباه میکند کسی فکر کند باید درس انقلاب در کنار درس معارف اسلامی داد. حتماً آن معارف اسلامی نقصی دارد که تو مجبور شدی درس انقلابیگری بدهی. اشتباه میکند کسی بگوید در کنار اخلاق باید درسی از فرهنگ دفاع مقدس یا از مبانی انقلاب داد. پس آن اخلاقت غلط است. شما در اخلاق، محور سخنتان این است که انسان باید با هوای نفس خودش مقابله کند، ذلیل هوای نفس خودش نشود.
انقلابیگری یعنی چی؟ یعنی من نهتنها ذلیل هوای نفس خودم نخواهم شد، زیربار هوای نفس یک زورگوی دیگر هم نخواهم رفت. من با هوای نفس خودم مبارزه کنم بعد بیایم بردۀ شهوات و هوای نفس تو بشوم؟! معلوم است ظالم، من دهان تو را خورد خواهم کرد…
من میخواهم برای جهاد علیه خوب بودن بیجهاد قیام بکنم، نه علیه بدی. بدی کجا بود؟ ولمان کن تو رو خدا. بدی زاییدۀ خوبانی است که تقلبی خوب هستند. آدمهای گنهکار نتیجۀ بد بودن خوبانی است که تقلبی خوب هستند. چرا آدمهای بد به شهدا که میرسند تواضع میکنند؟
جهت مشاهده کلیپ تصویری خود ارضایی معنوی ایـــنـــجــــــــــا را کلیلک کنید.
-----------------------------------------------------------
پانوشت: دوستان، در مراقبه های خو مراقبت جدی و صحیح داشته باشیم...
پی نوشت: گزیده ای از سخنان استاد پناهیان
همونطور که قبلاً گفتم مے خوام همراه شما مخاطباے خوبم شروع کنیم و بعضے از گناهایے که عادتمون شده رو از وجود طلایے مون حذف کنیم...
پس همگے ۴۰ روز تلاش مے کنیم برای ترڪ گنـاه
پایه اید دوستاے خوبم؟... پس بـسم الله
قدم اول مشاطه س. یعنے اول صبح که از خواب پا شدیم کارے ڪه قراره تا شب انجام بدیم رو
✍بنویسیم یا به ذهن بسپاریم
و با خودمون شرط ببندیم که امروزمون عالے باشه
در طول روز هم مراقب شرط مون باشیم پامالش نکنیم
هر شب قبل از خواب هم کاراے خوب و بد روز گذشته خودمون رو مرور کنیم و به خودمون امتیاز بدیم
اینجورے کم کم کاراے خوبمونو تقویت می کنیم و خطاها رو کم...
امروز چند دقیقه ای به شما فکر میکردم!
برای خودم هم جالب بود!
بعدش زندگی دست مرا گرفت و به مسائلی واجبتر
از شما وادار کرد.مثل غم نان و غم نام و...
یادم رفت که شما سبب اتصال همه برکات زمین و آسمان هستید
أین السبب المتصل بین الارض و السماء(1)
----------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
(1) فرازی از دعای ندبه
مرد عطاری بوده است. او را برادرزادهای بود شوریده، و از بیمارستان جسته، هر دو دست آلوده، می گشت در بازارها. به در دکان عمو رسید، دست پیش داشت که ای عمو، پارهای عطر بر دست من نه! عطار گفت ای دوست پدر! عطر من از تو دریغ نیست، لیکن دست تو شایسته عطر نیست.
مرد کار افتاده را اندکی از این حدیث بسیار بود.
توی مهمونی که همه سرها رفته بود تا اعماق صفحه موبایل، بخاطر اینکه کم نیارم یه روزنامه برداشتم و شروع کردم به حل جدول!
به سوال پنجم عمودی که رسیدم رفتم توی فکر جوابش و با خودم زمزمه می کردم «یه کلمه سه حرفی که از همه چیز برتره»
یکی گفت: بلندتر...
تکرار کردم: «یه کلمه سه حرفی که از همه چیز برتره»
گفت: بنویس پول
تازه دوماد مجلس گفت: عشق
خانمش گفت: یار
بچه م گفت: بابا بنویس علم
خوهر عروس گفت: بنویس طلا، شایدم سکه
گفتم: بابا اینا نمیشه...
میزبان گفت: پس بنویس مال
گفتم: نه؛ اینم نیست...
گفت: جاه!؟
خسته م کرده بودن؛ گفتم: هیچکدوم اینا نمیشه...
مادر بزرگم گفت: مادر جان «عمر»ه
دادش بیکارم گفت: نه بنویس کار
یکی هم با لبخند خاصی گفت: بنویس وام!
خنده تلخی کردم و گفتم: نه اینا نیست...
تازه فهمیدم شرح جدول زندگی انسانها چقدر متفاوت و وابسته به نیازهاشونه...
شاید افراد دیگه هم کلمات دیگه ای از وجود زندگیشون تولید بشه
مثلاً کسی که پاهاش برهنه س بگه: کفش
نابینا بگه: نور
ناشنوا بگه: صدا
لال بگه: حرف
و...
و من هنوز در فکرم که چرا کسی نگفت: "خــــــدا"